منو
سبد خرید

قیمت روز طلا : 5,525,000

بلاگ RSS Feed

11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل اول
eghli 0 2940
" آقای وینتربورن، یه خانم اینجاست که میخواد شما رو ببینه. "رایز با ترش روئی نگاهش را از توده نامه های روی میز بالا آورد.منشی شخصی اش خانم فرنزبی، در آستانه در ورودی اتاق کار خصوصی اش ایستاده بود، ..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل دوم
eghli 0 2226
هلن با کمروئی تلاش کرد او را به عکس العمل وادارد. اما هیچ پاسخی یا حرکتی جزئی ناشی از اشتیاق درکار نبود.بعد از لحظاتی، هلن نا مطمئن عقب کشید.رایز نفس نفس زنان با ترش روئی به هلن خیره شد.هلن با ا..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل سوم
eghli 0 1938
هلن در میان افکار مغشول و پر هرج و مرجش، به سمت یکی از قفسه های کتاب در گوشه دفتر عقب نشینی کرد.حتی با اینکه به شدت از کاری که انجام داده بود ترسیده بود، گفت: " من نمی فهمم. "وینتربورن پرسه زنان و..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل چهارم
eghli 0 1927
چندین ثانیه، رایز نمی توانست جوابی بدهد. شاید هلن نمی فهمید چه دارد می گوید، یا او درست نشنیده بود.رایز توضیح داد: " الان و اینجا، به من اجازه می دی... "- سعی کرد به کلمه ای نجیبانه فکر کند-  ادامه ..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل پنجم
eghli 0 2015
رایز در حینی که هلن را در طول راهرویی شبیه یک گالری با پنجره های متعدد که از دفتر کار به طبقه بالای خانه اش منتهی می شد هدایت می کرد،  دست او را در دستش نگهداشت.اولین بار در طول امروز نبود که احساس ..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل ششم
eghli 0 1707
یک کالسکه زیبا و بدون نشان مقابل دروازه ورودی خانه راونل ها توقف کرد. بارانی عصر گاهی از آسمان ماه ژانویه پایین می آمد و با نسیم سردی که در میان خیابان های لندی می وزید به اطراف پاشیده میشد. هلن از می..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل هفتم
eghli 0 1683
صبح روز بعد وقتی رایز از خواب بیدار شد، اولین چیزی که دید، شی ای تیره رنگ روی ملحفه های کنارش بود، یک گلوله کوچک تیره رنگ.این شیء یک لنگه از جوراب سیاه رنگ هلن بود، همانی که او خرابش نکرده بود. رایز..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل هشتم
eghli 0 1768
" وینتربورن. وینتربورن. زود باش، چشمهات رو باز.... آره، مرد. به من نگاه کن. "رایز پلک زد، به آهستگی هوشیار می شد و با گیجی متوجه شد که روی زمین دراز کشیده و سورین کنارش زانو زده است.درد. همه جایش ..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل نهم
eghli 0 1823
وقتی خانم فرنزبی وارد دفتر شد و رایز را کثیف، درب و داغان و بدون پیراهن دید، از وحشت فریاد کشید: " آقای وینتربورن. خدای من، چه اتفاقی افتاده؟ اراذل بهتون حمله کردن؟ دزدها؟ "" درواقع، مورد حمله یه سا..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل دهم
eghli 0 1902
کتلین با ظاهری خوددار روی صندلی مبله اش نشست. " هلن، یه فنجون دیگه چایی میخوای؟ "هلن نگاهی سریع و التماس آمیز به پاندورا و کاساندرا انداخت. " بله. دخترا شاید بهتر باشه سگ ها رو به باغ ببرین؟ "دوقل..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل یازدهم
eghli 0 1714
بعد از اینکه آنها آقای وینتربورن را با بازویی که توسط تسمه ای پارچه ای محکم شده و یک کیسه یخی که  روی شانه اش بسته شده بود به همراه کالسکه اش به خانه فرستادند، راونل ها شام خوردند و زود هنگام مشغول اس..
11 مهر 1396 کتاب راونل ها - جلد دوم (ازدواج وینتربورن)  - فصل دوازدهم
eghli 0 1674
هلن در طبقه بالا جلوی قفسه کتابهای درون کتابخانه زانو زده و آنهایی که میخواست بسته بندی کند را از میان ردیف ها بیرون می کشید. در طول سه هفته ای که به اورسبی پریوری بازگشته بود، یک اتاق را مملو از اثاث..
نمايش 121 تا 132 از 265 (23 صفحه)

نام و موبایل خود را وارد کنید

نام
موبایل